unrepeatable | تکرارنشدنی 3
Part 3
[اولش زیاد توجه نکردم به حرفاش چون منتظر خبر بدی بودم اما کم کم داشت حرفاش برام پررنگ میشد]
[یعنی قراره نقش همسرش باشه، قراره همدیگرو ببوسن؟ همدیگرو لمس میکنن؟، نه بابا این فکرا چیه، تهیونگ این کارو نمیکنه اگرم بکنه از سر عشق نیست از سر کاره]
[ساعت ۴ ونیم بود لباسامو عوض کردم و رفتم باشگاه، اونجا چندتا از دوستامو دیدم باهم رفتیم خرید ساعت ۶ شده بود و نگران تهیونگ شدم آخه هنوز زنگ نزده بود، یعنی چیزی شده؟]
دوست ا.ت : هی ا.ت کجایی
ا.ت : چی گفتی؟
دوست ا.ت : میگم اون کراپ سبزه قشنگ بود میگرفتی
ا.ت : اومم، حالا بعداً میگیرم، بچه ها من فعلا برم
دوست ا.ت : نه صبر کن ما میخوایم بریم آکواریوم بعد بریم شام بخوریم تو تنهایی نمیتونی این همه بمونی خونه
ا.ت : راستی میگی اما ذهنم درگیر تهیونگ شده
دوست ا.ت : خوب بهش زنگ بزن
[بهش زنگ زدم و گفت که رفته بودم کمپانی سلین برای قرار داد نتونستم بهت زنگ بزنم، خیالم راحت شد که اتفاقی نیوفتاده]
دوست ا.ت : دیدی گفتم نرو، میخواستی بخاطر یه زنگ کل روزو تنها بمونی
ا.ت : وایی بچه ها منم خیلی دلم میخواد برم پاریس، برم روبه روی برج ایفل با تکرار نشدنی ترین فرد زندگیم عکس بگیرم و تانگو برقصیم، خیلی رومانتیکه، نه؟
دوست ا.ت : میدونی که تو میتونی این کارو انجام بدی حتی هرروز، یا اصن تو تهیونگ برید پاریس زندگی کنید
ا.ت : دوست دارم ولی نه دیگه چی
#تکرارنشدنی
#فایتینگ
#رمان_تهیونگ
[اولش زیاد توجه نکردم به حرفاش چون منتظر خبر بدی بودم اما کم کم داشت حرفاش برام پررنگ میشد]
[یعنی قراره نقش همسرش باشه، قراره همدیگرو ببوسن؟ همدیگرو لمس میکنن؟، نه بابا این فکرا چیه، تهیونگ این کارو نمیکنه اگرم بکنه از سر عشق نیست از سر کاره]
[ساعت ۴ ونیم بود لباسامو عوض کردم و رفتم باشگاه، اونجا چندتا از دوستامو دیدم باهم رفتیم خرید ساعت ۶ شده بود و نگران تهیونگ شدم آخه هنوز زنگ نزده بود، یعنی چیزی شده؟]
دوست ا.ت : هی ا.ت کجایی
ا.ت : چی گفتی؟
دوست ا.ت : میگم اون کراپ سبزه قشنگ بود میگرفتی
ا.ت : اومم، حالا بعداً میگیرم، بچه ها من فعلا برم
دوست ا.ت : نه صبر کن ما میخوایم بریم آکواریوم بعد بریم شام بخوریم تو تنهایی نمیتونی این همه بمونی خونه
ا.ت : راستی میگی اما ذهنم درگیر تهیونگ شده
دوست ا.ت : خوب بهش زنگ بزن
[بهش زنگ زدم و گفت که رفته بودم کمپانی سلین برای قرار داد نتونستم بهت زنگ بزنم، خیالم راحت شد که اتفاقی نیوفتاده]
دوست ا.ت : دیدی گفتم نرو، میخواستی بخاطر یه زنگ کل روزو تنها بمونی
ا.ت : وایی بچه ها منم خیلی دلم میخواد برم پاریس، برم روبه روی برج ایفل با تکرار نشدنی ترین فرد زندگیم عکس بگیرم و تانگو برقصیم، خیلی رومانتیکه، نه؟
دوست ا.ت : میدونی که تو میتونی این کارو انجام بدی حتی هرروز، یا اصن تو تهیونگ برید پاریس زندگی کنید
ا.ت : دوست دارم ولی نه دیگه چی
#تکرارنشدنی
#فایتینگ
#رمان_تهیونگ
۷۴
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.